Thursday, August 17, 2006

پاداش


!گیاه تلخ افسونی
شوکران بنفش خورشید را
در جام سپید بیابان ها لحظه لحظه نوشیدم
و در آیینه ی نفس کشنده ی سراب
.تصویر ترا در هر گام زنده تر یافتم
!در چشمانم چه تابش ها که نریخت
!و در رگ هایم چه عطش ها که نشکفت
،آمدم تا ترا بویم
و تو زهر دوزخی ات را با نفسم آمیختی
.به پاس این همه راهی که آمدم
..
.دیار من آن سوی بیابان هاست
.یادگارش در آغاز سفر همراهم بود
هنگامی که چشمش بر نخستین پرده ی بنفش نیمروز افتاد
از وحشت غبار شد
.و من تنها شدم
...
سهراب سپهری

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام
منون كه به من سر زديد. آقاي كهنسال راستش من زياد نميتونم با شعر نو ارتباط برقرار كنم البته اين از ضعف منه. ببخشيد ديگه. ولي خداييش سايتتون خيلي قشنگ شده. انشاالله بيشتر باهم در تماس باشيم
به اميد ديدار
خدانگهدار

11:07 PM  
Anonymous Anonymous said...

چه ابرهای زیبا و رویایی داره این کویر

6:37 PM  
Anonymous Anonymous said...

عكس خلوتي است. و من از عكسهاي خلوت خوشم مي آيد.

3:29 AM  
Blogger Azad Yasamin said...

Salam dooste aziz.
akse zibayee ast va hamintor fotobloge khoobi darid.
rang-ha kami paride shode, doost daram bedoonam khodetoon dast-kari kardid ya original hast.
merc va movafagh bashid. azad yasamin

3:49 PM  
Blogger Nader said...

جناب یاسمین، با تشکر از توجه شما
عکس را کمی ادیت کرده ام. عکس اصلی کیفیت خوبی نداشت و نتیجه ویرایش همین شد. شاید ادیت بهتر نتیجه بهتری داشته باشد. موفق باشید

2:05 AM  
Anonymous Anonymous said...

آقاي كهنسال اولين نظر براي من بود. ببخشيد يادم رفت آدرس بلاگ و ميلم رو بذارم.

10:26 AM  

Post a Comment

<< Home