Wednesday, January 11, 2006

اکنون هبوط رنگ

سال میان دو پلک را
ثانیه هایی شبیه راز تولد
.بدرقه کردند
از سر باران
تا ته پاییز
.تجربه های کبوترانه روان بود
باران وقتی که ایستاد
.منظره اوراق بود
وسعت مرطوب
.از نفس افتاد
قوس قزح در دهان حوصله ی ما
.آب شد
سهراب سپهری

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

آه...

4:29 PM  

Post a Comment

<< Home